ما چه می گوئیم

علم روانشناسی شاید هنوزثابت نکرده باشد که اصل و عصاره آدمی همان خوی ویرانگر،غرور،قدرت طلبی و زیاده خواهی اوست، یا بالعکس عطوفت، مهر،منطق و انسانیت؛ و یا ترکیب آندو. اما در یک چیز به قطعیت رسیده است و آن اینکه اکثر رفتارهای او چه خوب چه بد، نه صرفا ناشی از ذات و جوهره شخصی اش، بلکه تحت تاثیر تحریکات، الزامات، تشویق و تلقین های اجتماعی صورت می پذیرد.
و اجتماع این نیروهای محرکه عظیم را از طریق یک واسطه و میانگیر بنام قالب های اجتماعی فرد به او اعمال میکند. این پوسته و قالب ها همچون سنت، عادت، عقاید، ملیت، جنسیت، هویت، صنف، عنوان، رتبه اجتماعی،زبان،تاریخ، جغرافیا و غیره البته بسیار آشنایند؛ اما صرف نظر از هرگونه ضرورت و کاربرد مثبتی که دارند، متاسفانه ممکن است باعث آن گردند که چشمه جوشان جوهره انسانیت زیر خروارها لایه سخت سنگی نا مکشوف مانده و کودک مشتاق و کنجکاو درون آدمی پشت دیوارهای ستبر و تو در تو اسیر گشته و از تماشای آنسوی پنجره حقیقت محروم بماند.

ما در این وبلاگ بر آنیم که نبینیم و نشنویم جز آنچه را که کودک درون خواهان آن است. اگر شما هم تحت فشار سنگین " اکثریت " های گوناگون دور و برو در بند افکار جا افتاده و مرسوم، زمزمه ای در ذهن خود داشته اید که در قرنطینه " اکثریت مدار"ان در حال پوسیدن است، و اگر مدام با رنج و اکراه مشغول پیمودن راههای تکراری پر رهرو اما نا خوشایند هستید، بیائید اینجا جرئت کنیم و فقط تابع همان کودک بی پروای درون باشیم.
 
معتقد به قرآن و انجیل هم نباشیم، از ذکر این دو نکته مهم فراموش شده غافل نگردیم، آنجا که یکی می فرماید: " اما اکثر مردم نمی فهمند". و دیگری بیان می دارد: "راهی بروید که راهروان آن اندک باشند، نه راهی که همگان می روند". از قدیمترهااگر چیزی یادمان نمی آید لااقل این یادمان باشدکه قرن بیستم را چند متفکر در اقلیت و انزوا به بشر هدیه کردند!

غروب کاجو (هیت قصرقند)

غروب کاجو (هیت قصرقند)