۱۳۸۹/۰۱/۱۹

چرا دادشاه؟ کدام دادشاه؟

بقلم: رازگو بلوچ

ترجيح مي دهم كار نوشتن درافت (پيش نويس) مرحله ماقبل آخر رمان دادشاه را با كندي و تاخير انجام دهم بدين اميد كه شايد در اين فواصل با اطلاعات و يا نقطه نظرات جديد تري دست يابم. لذا كماكان از همه مطلعين و علاقمندان درخواست همكاري خود را اعلام مي كنم. اما در اين مرحله قصد دارم به چند سوال احتمالي ذهن شما پاسخ داده تا درك بهتري از خواسته هايم پيدا كرده باشيد:

1- چرا دادشاه؟

تعدادي از عزيزان معتقدند كه به اندازه كافي در مورد دادشاه مطلب نوشته شده است. شما چرا موضوعات ديگري را در اولويت قرار نداده ايد؟ جالب است كه من هم نخست همين نظر را داشتم. ولي به جز كتاب انصافا قابل توجه آقاي دكتر شه بخش (ماجراي دادشاه: پژ‍وهشي در تاريخ معاصر بلوچستان) هيچ كتاب و نوشته جامعي در اينخصوص وجود ندارد. اين واقعيت را به عنوان كسي مي گويم كه تقريبا همه فضاي اينترنت را جارو و كتابخانه ملي را زير و رو كرده و علاوه بر آن دهها كتاب و مقاله و بريده جرايد را مرور كرده و سركي نيز به نوشته هاي انگليسي و بلوچي در اينخصوص كشيده است. البته اقرار مي كنم كه عليرغم پرسجوهاي بسيار، هنوز از تحقيقات ميداني خود راضي نيستم.

3- كدام دادشاه؟

بسياري فكر مي كنند كه ثبت ماجراي دادشاه محكوم به يكي از دو شيوه زير است: يا دادشاه به يك قهرمان ملي شود و يا به يك شرور. حقيقت فراتر از اين دو حالت است. دادشاه فقط يك وي‍ژگي مسلم دارد و لاغير: او برايند بسيار جالبي از زمانه خويش است. به عبارتي او فقط باعث شد نمونه گيري خوبي از جامعه آن زمان انجام شده كه تا آزمايشگاهها قادر به تست مزاج اجتماعي اين ديار شوند.

البته شايد چندان مسلم نباشد ولي به نظر مي رسد به جز دوست محمد خان، دادشاه تنها شخصيت تاريخ معاصر بلوچ است كه آوازه اش تا حد قابل توجهي از مرزهاي محلي بلوچ فراتر رفته است. جالب تر اينكه از بيرون كه نگاه بكنيم، در ميان هزاران نام ريز و درشتي كه هر كدام از طوايف بلوچ بعنوان خوانين، سرداران، قهرمانان و حتي مبارزان خود برمي شمرند و معمولا با ذكر انبوهي از نام ها يكي پس از ديگري با چاشني اغراق آميز احوالاتشان باعث سرسام شنونده مفلوك مي شوند، هيچ كدام ذره اي آنطرف تر آن نمود و درخشش را نداشته كه يك بلوچ بي سروپاي فرودست فاقد وجه و مكنت و شهرت و جاه و مقام و تشكيلات و تبلغات كسب كرده است.

 
2- چرا در قالب رمان تاريخي؟

كاركرد و نقطه قوت يك كتاب تاريخي مستند بودن آن به اسناد و مراجع ديگر است. اما اين وي‍‍ژگي به نقطه ضعف او براي نشان دادن تصويري واضح و جامع از كليت يك ماجرا تبديل مي شود. ماجرايي كه تاريج نگار تحرير مي كند بريده بريده است، مانند نواري كه خش دارد مدام گير مي كند و چند تصوير جلو تر مي پرد. سرعت آن نيز تند و تصوير آن ناواضح است، چرا كه قدرت و اجازه پرداختن به جزئيات را ندارد. دغدغه او دنبال گيري سلسله حوادث و تحليل علل پنهان و آشكار آن نيست، بلكه صرفا به چيزي اكتفا مي كند كه برايش مستندات كافي در اختيار دارد.

اما هدف رمان نمايش ماجرا است، به شكلي كه يك تصوير جامع با جزئيات لازم و قابليت تحليل ابعاد ماجرا به خواننده ارائه شود. لذا آنجا كه به دليل فقدان مستندات و يا ابهام در آنها، ماجرا منقطع و يا حوادث فاقد جزئيات لازم براي به تصوير درآمدن هستند او با تكيه بر ساير واقعيات دست به خلق مي زند تا خواننده به درك و تجسم و نتيجتا لذتي عميق تر و فراموش نشدني تر نايل آيد.

تاريخ چون ساختماني است كه ممكن است قوي ترين فونداسيون و سقف و ديوارها را دارا اما فاقد نازك كاري و نما باشد. اين است كه رمان مي آيد و همان خانه را زيبا و قابل زيست مي كند، بي آنكه چندان از استحكام بناي ساختمان غافل باشد.

در نتيجه رمان مي تواند بردي وسيعتر به ماجرا داده و آنها در اذهان جمعي گسترده تر به ثبت برساند.


4- خط سير داستان چيست؟

داستان به ذكر ماجراي دادشاه محدود نمي شود. يك سلسله به حوادث بنت و نيكشهر از زمان حسين خان شيراني تا عليخان مي پردازد. سلسله ديگر اشاره اي به قيام هاي مشابه عشاير بلوچ عليه خوانين مي پردازد، مانند پيري درويش و اشرف . رشته ديگري از وقايع نقبي به گذشته مهيم لاشاري و عيسي مباركي مي زند و همچنين به سابقه مولفه هاي ديگر اجتماعي مانند پير و زيارت و شعر و موسيقي آن زمان نيز اشاره مي شود.

5- داستان مي خواهد چه نتيجه بگيرد؟

نتيجه داستان يك چيز است: "بن بست اجتماعي و محكوميت تاريخي". در رمان مي آيد كه چگونه كمال و پسرش دادشاه تلاش دارند كه خود را طبقه بلوچ كوهي به طبقه خرده مالك بكشانند كه حساسيت و تغيير ناپذيري جامعه بسته ان زمان در همان قدم و اول و در خانه كمال خود را نشان مي دهد ( ماجراي عبدالنبي و شكر) و با بيرحمي عليه آنان مي ايستد ( ماجراي عليخان).

بن بست ديگر در موج همديگر كشي خوانين شيراني در بنت ديده مي شود كه شبيه رقابت بيرحمانه انبوهي از ماهي ها براي طعمه اي خرد در حوصچه اي حقير است (قتل اسلام خان، برادرانش، پسرش ايوب خان و در نهايت عليخان). همه مي خواهند خان شوند، چون جامعه جز خان براي كسي ديگر حقي قائل نيست. بنت براي يك خان هم كوچك است. پس بايد برادر، دائي و پير دائي ها همديگر بكشند تا يكي شان خان بماند.)

بن بست مهم ديگر در تلاشهاي نافرجام و تلخ عشاير بلوچ ديده مي شود كه براي رهايي از نظام فوق العاده بيرحم خان و خانبازي با فجيع ترين شكل مجازات مي شوند.

بن بست سوم در رفتار دولت مشاهده مي شود. دولت مدرن آمده است تا بساط خان و خانبازي را به نفع حكومت مركزي جمع كند. اما در باتلاقي فرو مي رود كه تنها چاره آن تقويت و توسل جستن به همان خوانين است.

بن بست چهارم بين خوانين رقيب است كه مستاصل از حذف يكي توسط ديگري سرانجام زير چتر حكومت شاهي گرد مي ايند و بن بست هاي ديگر كه ذكرشان به درازا مي كشد.


6- حال  از مطلعين چه مي خواهم؟

فعلا و عجالتا براي تثبيت و تكميل يافته هايم در مراحل اوليه ماجرا به اطلاعات زير شديدا نيازمندم:

1- سه زن دادشاه: نام والدين شان، محل زندگي شان، ترتيب و زمان هر كدام از ازدواج ها و موارد مشابه

2- روايت هاي متفاوتي از نحوه بدنام كردن زن دادشاه خوانده و شنيده ام. روايت شما چيست؟

3- ماجراي مير حاجي سليماني و گراناز، ماجراي كامل حكومت بنت از اسلام خان تا عليخان

4- عيسي مباركي: سوابق از كودكي ، طغيان تا فرمانداري

5- مهيم لاشاري قبل از ماجراي دادشاه و نحوه كمك رساني به دادشاه

6- خداداد ريگي: هر اطلاعي كه داريد از ویژگیهای شخصیتی، سوابق کلی و درگیری هایش با دادشاه. 

با تشكر از همراهي و منتظر نظر مطلعان هستيم

راز گو بلوچ 16 فروردين 1389





۴ نظر:

ناشناس گفت...

Salam Razgojan
Shema der nazerat gabli bendeh ra Abdulkrim khetab kerdeh bodid. bendeh mejbor shodem donbal abdulkrim der internet begerdam. Megalate zeyadi neveshteh bod. bekhatere hamin netvanestem zodter javabe shema ra bedeham.Megalat abdulkerim kheily degig ve mostened ast ve ba etelaati ke men daram ve az afrade mokhtalaf gerefteam metabeghat darad.
Man tasmim daram ke ba hemkaryeh afradi ke nazidikan aneha bevesileyh dadeshah koshte shodehand listi bedeham. Tedad zeyadi nam ve mohel koshte shoden ve nehvey koshte shoden?. ba nazdikan ve aneha koftego kerdeham. Agar dost dashtid Tedad zeyadi az afrad koshteh shodeh ra der ketabehay mokhtalef ve ya nazdikane aneha ra der atrafe Bent ve Fanof mitvanid payda bokonid.
Aya midanid che kesani mesol pomp benzin fenoj ra kost? ve ya inke in ferd az tabgey gevi ya poldari nist pes eshkali nedard? ve ya chon gatel az tebegeyh khan nist eshkal nedared? Che kesani be merdom chanf hemleh kerdand? Az in nomone zeif koshi mod shoden. tedad zeyadi hast. Takkohi

رازگو بلوچ گفت...

جناب تک کوهی با سلام!
علت یکی فرض کردن شما و آقای عبدالکریم بخاطر شباهتتان هم در نگرش و هم درنگارش خاصی است دارید(ترکیبی از زبان تهرانی ها و فنوجیها- شوخی بود).گویابرای خود ماموریتی قائل هستید که تا در باره قتل های دادشاه افشا گری کنید. پس این چند نکته ملاحظه بفرمائید:
1- شاید حتی نفر هم در بلوچستان وجود نداشته باشد که قبول نداشته باشد دادشاه قتل هایی را مرتکب شده که نباید می شد. پس شما چه کسی را می خواهید ارشاد و متقاعد کنید؟ تنها در صورتی کار شما توجیه دارد که خود بستگانی بیگناه رااز دست داده باشید و این کار برای اطفاء کینه بلوچی و تخلیه خودباشد.
2- خوب یا بد، ظالم یا مظلوم، دادشاه فقط یک نفر بود؛ نه یک سیستم و نظام مافیایی پایدار و نه یک ایدئوژی خطرناک که هنوز هم به تباهی مشغول است و حال شما نگران مردم و مملکتید و می خواهید افشا گری کنید.
3- حتی اگر اینطور هم می بود، چطور می شود که شما برای جنایات یک نفر که 50 سال پیش فقط به مدت 14 سال دوام آورد تا به امروز هم مویه می کنید ولی در مقابل جنایات سیستماتیک ، د ساله، دائمی و شاید چند صدسله خوانین که هزاران برابر بیشتر و خشن تر و مضرات مادی و معنوی آن عمیق تر و مستدام تر است و هنوز هم با اشکال مختلف وجود دارد چشم هایتان را می بندید؟؟!!!
برای بوق کرنا کردن جنایات دادشاه یک حکومت تام عیار پهلوی و ابر قدرت دنیا آمریکا وجود داشت و زحمت شما کم شده ولی اگر وجدانی هست به آن دومی که گفتم هم قدری فکر کنید.
در پایان صرف نظر از تفاوت در نگاهها و مقاصد، مشتاقانه علاقمندم اطلاعات شما را آنجا که کمتر بوی عناد شخصی بدهد پذیرا شده و در نوشته های خود استفاده کنم.
علاقمند و منتظر دریافت اطلاعات شما
رازگو بلوچ

ناشناس گفت...

Salam Razgo,
Hamantor ke ehtemalan midani Fanoziha zerfiat shokhi balai daran ve ager sare shokhi ba fanoziha ra baz mikonid bayed zerfyate balai dashte bashid. Aya eshkal dared dahha afrade bigonahi ra ke dadeshah kosteh merdom bedanand ? ve bedanand chand nafer khan ve nezami ba aneha bodeh?? man mesalay shakhsi nedaram feghat beray etelae omom ve tojihati ke digran beray in koshtareha bekar bordehand.
Der rabte ba 14 sal devam averdan?? shema ke na salamati baloch hestid, agerche az metegay fanoj, bent va lashar nistid veli inra midanid ke dadesha koshtar ra aval az familesh agaz kerd ve sali chand mesafer ya dehgan bigonah ra mikosht. ve bad far mikerd miraft Lashar. In keshaverzan bichareh che kesi ra dashtand ke be donal dadeshah beravad? jandarmeri ya afrad alikhan baz chndnafar bigonah diger ra azyat mikrdand. Ve angahi roshenfekr in melat(ke derse vojdan be digran midhad) bejay neveshtan der rabteh be in koshtareha ya mehkom kerdan an jenayatha , gatel ra gehreman mikonad ve say mikonad an getleha ra hem tojih konad ke mesalan ineha jasos bodehan ya ozre bedter az gonah. Avael engelab ham tedad zeyadi az dostan chap ke donbal gehraman migeshtand tevehomati mesl shoma dashtand, ketabeha neveshte,vali hala motvajeh shodehandke eshtabh kerdehand. Alan diger der balochistan kembodeh gehraman nist. bekhter hamin hem in hena diger rangi nedared azize delem shema dir bedonyah amadehid???Kari hem namishavad kerd shema mesael re ghati kerdehid?? chon khan ve alikhan zalem bodeh (bdonshek pas dadesh gehraman ast. yek mesal Saddam pish arabha gheraman ast vali merdom erag ve merdom agah donya midanand ke che zolmehai kerdeh. vali tedadi nevisandeh arab migoyan chon saddam ba amrika hem jangideh ve chend ta moshek be israil zadeh, beray ma gehraman ast. Namikhahand bedanand che belay saddam sere merdom erag averdeh bod.Bishter az in vegte geranbehay shoma ra namigiram. movefegh bashis. Takkohi

رازگو بلوچ گفت...

احسنت بر شما که پیگیرید و می خوانید و نظر می دهید برعکس اکثر بلوچهای ساکن فضای مجازی.
اما دوست عزیز شما اخلاق جالبی دارید. آخر من دو سانت بالاتر (ردیف 1) همان نظر شما را گفته ام. قبلا هم همین را گفته ام. اما شما معلوم نیست ما را با چه کسانی اشتباه گرفته اید و قصاص قبل از ارتکاب جرم می کنید. بیش از یک سال طول خواهد کشید تا انشائ الله بتوانم رمانم را نوشته و تکمیل کنم. هنوز نه به دار است و نه به بار. مگر شما از غیب خبر دارید که من می خواهم در آن چه بنویسم؟ از کچا معلوم مشابه حرفهای شما در آن نبود؟
ماشاءالله حوصله نمی کنید یک نگاه سر سری هم به جواب ما بیندازید. اما هربار می برید و می دوزید و مثل نوار ضبط شده حرفتان را تکرار می کنید.
عزیز دل من. من می خواهم رمان بنویسم که باید پر از چند جانبه نگری و ظرافت باشد نه یک بیانیه تند سیاسی. من باید ابعاد مختلف را ببینم و علت های پیدا و پنهان را نشان دهم. نه اینکه حکم محکومیت کسی راصادر کنم و بعدش والسلام. انشاء الله که رمان خوانده اید و می دانید که برای حسن صباح تروریست و چنگیز خونخوار هم رمان نوشته اند. همین لان بروید گوگل بزنید: ALAMUT که یکی از محدود رمانهای قدیمی در باره ایران زمین است در مورد حسن صباح و خارجی ها نوشته اند.
به شما گفتم که اگر دوست دارید و می خواهید اطلاعاتی بدهید بسم الله. اگر میخواهید بحث کنیم و ما را روشن تر کنید آنهم بسم الله. ساده است. یک ID Yahoo messenger بدهید چت کنیم.
ولی جواب مارا اصلا نداده یدعزیز: فقط برای ظلم های دادشاه حساسید و نه دیگران؟ چرا؟ چرا؟ واقعا چرا؟
چرا دلتان نمی سوزد به مثلا آنهمه شگیمی ها که توسط عیسی خان کشته شدند؟ هان؟ چرا؟ بگوئید چرا برایشان مقاله نمی نویسید؟ مگر خود عیسی خان نگفت که بله من هفت نفر را بجای یک نفر کشته ام افتخار هم می کنم. خون یک خان با خون هفت نفر بلوچ هم برابری می کند. پس نکند شما درقرن 21 هم مثل ایشان فکر می کنید.این حرف یکی از نزدیکان عیسی خان بود که اتفاقا همین امروز به من زد. هر چند قبلا هم شنیده بودم.
جوابی ندارید؟ فقط همان دادشاه؟ پس راحت باشید.

غروب کاجو (هیت قصرقند)

غروب کاجو (هیت قصرقند)