۱۳۸۷/۰۵/۱۵

دانشگاهیان بلوچ از ملایان یاد بگیرند...

بقلم رازگو بلوچ
پیش نویس مقاله ای طولانی را آماده کرده بودم که به بررسی علل انفعال حیرت آوردانشگاهی های بلوچ و در مقابل, اقتدار مطلق درسخوانده های مدارس مذهبی (که به اختصار ملایان بنامیم شان) در عرصه اجتماع بلوچستان می پرداخت. اما بعد صلاح دیدم به منظور تغییر لحن و ایجاز کلام نوشته نهایی را به صورت فعلی آماده کنم:
قبل از هر چیز باید اذعان داشت که تفکیک تحصیلکرده های دانشگاهی و مذهبی در این مقوله و سری نوشته های مشابه به معنای رد و قبول و ترجیح یکی بر دیگری نمی باشد. هدف این نوشته نه طرح تفاوتهای اعتقادی آنها بلکه ارزیابی روش عمل و فرهنگ صنفی متفاوت آنهاست.

1- ملایان دغدغه ای در ذهن دارند. دغدغه ای درست یا نادرست, که بخاطرش براحتی از منافع و امورات روزمره زندگی شخصی خود چشم پوشیده و عملا زندگی خصوصی خود را فرع آن دانسته اند.
عمده تحصیل کرده ها دغدغه اول و آخرشان نفع شخصی است و اگر برای آرمان هم جایی بماند, می بینند جریان باد کجاست.

2- دغدغه و آرمان ملایان شکل جمعی و تشکیلاتی بسیار محکمی به خود گرفته است, آن هم بصورت خود جوش و بدون حمایت بیرونی و بدون هزینه کردی خاص. دلیل آن این است که این آرمان و دغدغه قبل ازجمعی شدن, نخست بصورتی کاملا فردی در ذهنها شکل گرفته و به شدت تقویت شده است. لذا فرد به تنهایی و بدون حمایت و تشویق جمعی نیز در راه آن حاضر به هر گونه فداکاری است.

البته هرچند در ابتدای سنین جوانی و به ویژه در دبیرستان و دانشگاه رگه هایی از دغدغه تغییر و توسعه جامعه در ذهن تحصیلکرده شکل می گیرد, لاکن وی بعد ها با مشاهده فرصت ها و لذت های وضع موجود, رفته رفته تبدیل به عنصری منفعت گرا و محافظه کار می شود. حتی جمع شدن های موردی که در قالب دغدغه های اجتماعی انجام می پذیرند, یا معمولا نوعی معامله و بده بستان اجتماعی است و یا در حقیقت تلاش های فردی است برای فرصت طلبی هر چه بیشتر.

3- ملایان از همان ابتدا عملا با واژه ها و تکنیک های "تشکیل = کار گروهی" و " تبلیغ = نشر و آگاهی دادن" و " بحث = هم فکری و یا مجادله در راستای یک ایده" خو می گیرند. علیرغم ظاهر کاملا سنتی و حتی کهنه شان آنها کاملا با متد های کارفکری و تشکیلاتی آشنا بوده و در جامعه بطور ناخود آگاه بدان شیوه عمل می کنند.

اما تحصیلکرده علیرغم ظاهر اتو کرده و شق و رقش, و با وجود الفاظ قلنبه و سلنبه و آشنایی با انواع ایسم ها, در این مورد بی اطلاع وفاقد آمادگی است؛ لذا بی آنکه بداند چرا, مبهوت و تابع تشکیلات آنان گشته و یا تکرو و منفعل می ماند.

4 - ملایان رفاه زده نیستند. آنها بدون حقوق خاصی هم کار خود را می کنند. به دور ترین و محروم ترین محل نیز گسیل می شوند, حتی اینگونه نقاط را گاه ترجیح می دهند. آنها از تشکیلات مذهبی خود هیچ توقعی ندارند.

در عوض اصولا کارکرد دانشگاه در جوامع توسعه نیافته ای چون بلوچستان از تولید قشری مدعی فراتر نرفته است. قشری که نه طرحی نو برای جامعه خود آورده و نه دیگر غرورش اجازه می دهد که همچون پدرش بیل بردارد و راه اجدادش را دنبال کند. یک منفعل مردد که منتظر است که یک فرصت شغلی دولتی هم به او نان برساند و هم نام و اعتبارش ببخشد.


5- علیرغم طبع, روحیات و گاه منافع متفاوت که بین انسانها و منجمله ملایان وجود دارد, هیچگاه از بیرون شاهد بروز مسائل درونی و جنگ قدرت و رقابت بین آنان نبوده ایم. آنها یادگرفته اند در پرتوی هدفی مهمتر مسائل شخصی را کم اهمیت و قابل گذشت و مدارا ببینند.
در مقابل, چه کسی است که از رقابت دشمن گونه و تخریب متقابل فرصت طلبانی از جمع تحصیلکردگان برای فتح چند سنگر کوچک و حقیرانه فرصت ها خبر نداشته باشد؟


6- ملایان هر چه می خواهند بگویند, خوب یا بد, منطقی یا ناصواب, آنرا در هاله ای از تقدس و اعتقاد پیچیده و بر فرهنگ مردم حاکم می کنند. حتی امری بدیهی چون بهداشت را نیز اینگونه ترویج می کنند.

اما در مقابل همه آنچه که دانشگاهی دارد, چه محتوای دروس و مطالب و چه روش و اصول مکتسبه, برگرفته از غرب است. با قدری تقریب می توان گفت انسان غربی اصولا"عقلی" و "عینی" است (چپ مغز), در مقابل, انسان شرقی نوعا " احساسی" و " ذهنی" است (راست مغز). از این روست که می بینیم انواع مذاهب بشری از شرق برخاسته اند( از مذاهب فلسفی-روحانی شرق آسیا گرفته تا مذاهب شریعی خاورمیانه و بسیاری از مذاهب خرافی و پدیده پرستی آسیا و آفریقا). حتی هنوز هم نوبت به اصول ذهن و مکاشفه که برسد, غربیان پیشرو به سان شاگردانی مطیع و بی ادعا از شرق تغذیه می کنند.

وجود دسته دسته غربی های در حال "مدیتیشن" یا همان مراقبه در پارک ها و یا اماکن دیگر, رقص موبورهای چشم آبی با پوشش ویژه پیروان نهضت "هاری کریشنا" با موسیقی مذهبی هندوها در معابد و گردهمایی های خیابانی وسیع در اروپا, تمرین انبوه پیروان غربی مذهب چینی الاصل "فالان دافا یا فالا گان" (که اتفاقا در چین بنا به دلایل سیاسی قدغن شده است) بخوبی مثبت نکته اخیر است.

بعبارتی انسان شرقی و به ویژه خاور میانه ای و به ویژه بلوچ عادتا کاری را می کند که اعتقادش به او می گوید نه لزوما کاری که مصلحت, الزامی و یا حتی منطقی است. این نکته ای است که دانشگاهیان چوب ندانستن آنرا می خورند.

7- ملایان هر جا که فرصتی است بلافاصله با بالاترین اعتماد بنفس به تبلیغ معتقداتشان می پردازند, در کوچه و خیابان, در جمع شدن های خانواده و آشنایان, در بیمارپرسی ها و در مراسمات مختلف. در حالیکه حرفهای او نه نان مردم است و نه از وضع روز و جامعه و علاقمندی ها و دغدغه ها و آینده آنها می گوید.

اما تحصیلکرده که سالهای بیشتری هم صرف دانش اندوزی کرده و دانشش هم اتفاقا ملموس, کاربردی و عینی است, تا روی مبل ننشسته باشد و موز میل نفرماید, نطقش نمی گیرد. اگر هم چیزی بگوید بیشتر سعی درنمایش دانشش دارد تا گره گشایی از معضلات و یا طرح آرمانی مقدس.

8- تکنولوژی را به دست تحصیلکرده سپرده اند و اتفاقا ملایان به آن روی خوشی نشان نداده اند. با این وجود نتیجه کاملا بر عکس و غیر منتظره است: میکروفون و ضبط صوت را از همان عهد ادیسون به نام مساجد و مراسم وعظ می شناسند. سی دی های نطق آتشین ملاهای جوان پسند است که همه جا تکثیر و پخش می شود. بلوتوث های موبایل اگر غیر اخلاقی نباشند عمدتا مذهبی اند, وضع اس ام اس ها نیز بدینگونه است.
موضوع اینترنت و وبلاگ نویسی که دیگر بسیار عجیب تر است. هر هفته یکی دو سایت و وبلاگ مذهبی آنهم با ماهیت تشکیلاتی و تبلیغات منسجم به جمع انبوه پایگاههای مجازی مذهبی افزوده می شود که اتفافا پرطرفدارترین و فعال ترین کاربران و بازدیدکنندگان را دور خود گرد آورده اند.

آیا اصولا سهمی برای دانشگاهیان منفعل و بی صدای بلوچ می توان در این میان قابل شد؟ ایا مباحث تخصصی علمی, فرهنگی و به ویژه جامعه شناختی محلی بلوچ در این میان جایی برای خود باز کرده است؟
به تعبیر اینجانب اینترنت برای ملایان یک نعمت معجزه آسای خدادادی برای تبلیغ و یارگیری و تحکیم پایه های فکری خود است. در مقابل برای تحصیلکرده وسیله ای برای سرگرمی, رخوت و تنبلی است. نبود فرهنگ چالش مکتوب و نظر دهی در سایت های محدود بلوچی شاید ساده ترین شاهد این مدعا باشد.
رازگو بلوچ – مرداد 1387

هیچ نظری موجود نیست:

غروب کاجو (هیت قصرقند)

غروب کاجو (هیت قصرقند)