بقلم رازگو بلوچ
باید انتخاب کرد؛ سنت یا تکامل را. انتخاب سختی است , نیست؟ از دست دادن حال برای آینده ای که با آن خو نگرفته ایم همچون از دست دادن پدری است مهربان و پروراندن بچه ای که سر راهی است. این است سنت از نگاه آنانی که دانسته یا ندانسته با تکامل میانه چندانی نشان نداشته و یا حتی بطور جدی سد راه آن هستند.
اما قبل از هر چیز باید پرسید منظور از سنت چیست و چه چیزی است که در اینجا و در مباحث مشابه مورد عتاب قرار گرفته و در نقطه مقابل تکامل قرار داده می شود؟ چه بسا عدم وضوح در مفاهیم و مصادیق مد نظر از این کلمات, باعث سوء برداشت و جبهه گیری های بی دلیل آنانی که شایسته اقناع ومتقاعد شدنند از یکطرف و سوء استفاده و خلط مبحث آنانی را که به دلیل موقعیت ذاتی شان مخالف و در تضاد با اینگونه مباحث روشنگرانه اند, سبب شده است.
در اینجا عمدا و ترجیحا از وازه تکامل به جای تجدد یا مدرنیته استفاده شده است, چرا که تجدد لزوما به معنای تکامل نمی باشد و تکامل ممکن است در راستای یک سنت موجود نیز باشد. مثلا صداقت یک بلوچ بدوی و سنتی با رفتار صادقانه یک اروپایی مدرن هردو ارزش تلقی می شوند در حالیکه رواج کذب و حیله و در یک کلام پیچیدگی های رفتاری بسیاری از ساکنان شهرهای بزرگ و مدرن جوامع متجدد, از تبعات منفی تجدد تلقی گشته و نباید در راستای تکامل تلقی گردد.
سنت چیست؟ افراد با دغدغه های مذهبی در پاسخ به این پرسش سیره و اسلوب زندگی بزرگان دینی را برمی شمرند؛ تا آنجا که حتی یکی از گسترده ترین جوامع مذهبی دنیا خود را " اهل سنت" نام گذاری کرده است. دیگران نیز سنت را معادل آداب و رسوم می پندارند.
اما آیا وقتیکه می گوئیم سنت در تقابل و در تصاد با تکامل است, منظورمان از سنت همان سنن مذهبی و فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی است؟ آیا می خواهیم بگوئیم که برای تکامل و نوسعه باید رخت سنت و فرهنگ از تن کنده و در دریای تازه ها غوطه ور شویم؟ آیا از ما بهتران توسعه یافته به رسومات خود پشت پا زده و رمز توسعه را در هر چه دور تر شدن از شکل و شمایل قبلی کهنه خود یافته اند؟
نیم نگاهی به اینگونه جوامع عکس این فرضیه را ثابت می کند. هنوز هم کدوهای هالوین در اکثر منازل اروپایی موذیانه به رهگذران لبخند می زند. هنوز هم بوقلمون های روز شکر گذاری در آمریکا نوش جان می شوند. هنوز هم ارگ کلیسا نواخته می شود و عاشق و معشوق ها سرانجام روزی برای رسمیت دادن به روابط خود پا بدانجا می گذارند. این افسانه ها و تخیلات باستانی آنگلوساکسون هاست که در قالب رمان و فیلم های سینمایی و کارتونی, بیشتر از هر موضوعی به خورد جهانیان داده می شود.
شرق آسیائی های غرق در اندیشه توسعه, بیشتر از خاورمیانه ای های سنتی, به تبلیغ و نشر انواع سنن و رسومات رنگارنگ خود همچون انواع رقص ها و غذاها و لباسها و جشن ها مشغولند. هند که سرزمین مذاهب و معابد جشن ها و در یک کلام مهد تنوع فرهنگی جهان است(مظاهر سنت), درعین حال بزرگترین دموکراسی دنیا, قافله سالار صنعت سینما و IT در یهناورترین قاره جهان است.
پس معلوم گردید که سنت به معنای آداب و رسوم, لزوما در تقابل با تکامل و یا همه اشکال تجدد نبوده و حتی گاه ایندو به یاری هم نیز آمده اند.
آنچه که به اشتباه به نام سنت در مقابل تکامل قرار داده می شود, در حقیقت امر پدیده " مقاومت در برابر تغییر" است که با نسبت هایی متفاوت در جوامع سنتی یافت می شود. این پدیده مهلک و برباد دهنده جوامع متاسفانه خود را در پشت سنت گرايي و علاقمندی به آداب و رسوم پنهان ساخته و به اشتباه با آن یکی فرض می شود.
مقاومت در برابر تغيير يعني اينكه فرد و به تبع آن جامعه، اساسا تغيير را چندش آور بداند، هر گونه انديشه و روش جديدي را به ديده مشكوك نگريسته و آنرا با عث و عذاب و دردسر بداند. در نتيجه هرگونه نوع آوري و يا حتي بازخواني مفاهيم علمي، فرهنگي و به ويژه عقيدتي بسيار مورد اكراه بوده و با عاملان آن به شدت برخورد مي شود.
اما چرا اينگونه است و ريشه چنين نگرشي از كجاست؟ پاسخ اين سوال شايد چندان خوشايند نباشد: افراد ضعيف و جوامع ضعيف كمترين ميل به تغيير را دارند چرا كه كمترين توان هضم تغييرات را دارند.
با مشاهده جوامع مختلف جهان مي توان به سادگي نتيجه گرفت كه هرچه جامعه اي داراي انعطاف فرهنگي بيشتر و كمترين ميزان مقاومت در برابر تغييرات نوين را داشته باشد، به همان نسبت در مسير توسعه و بالندگي خواهد بود.
خاورمیانه را در نظر بگیرید, از محافظه کارترین و انعطاف ناپذیر ترین مجموعه جوامع جهان امروز نیست؟ آیا به همان اندازه از تکامل و توسعه فاصله بدور نمانده است, در حالیکه دارای هم پیشینه فرهنگی گذشته و هم منابع غنی امروزی نیز هست؟
جالب اینکه در همین منطقه کشوری مانند افغانستان قرار دارد که دارای انعطاف ناپذیرترین ومقاوم ترین فرهنگ در برابر هرگونه تغییر بوده و به همان نسبت از توسعه و تکامل نیزدور مانده است, بگونه ای که پنجمین کشور فقیر دنیا محسوب شده و اوضاع وخیم اجتماعی, اقتصادی, فرهنگی و امنیتی اش در جهان متال زدنی است.
جالب تر آنجاست که باز در همان کشور خاورمیانه ای ایران, منطقه ای بنام بلوچستان قرار دارد که هر دو ویژگی نامطلوب مذکور را مشابه آنچه که در مورد افغانستان گفته شد بطور همزمان دارا می باشد. پس آیا نمی توان به رابطه مستقیم ایندو پدیده منفی اجتماعی پی برد؟
به هرحال باید پذیرفت که باید جرات تغییر و پذیرش افکار و روش های نو شرط آغازین توسعه و تکامل است و در عین حفظ سنت لزوما با آن در تضاد نمی باشد. راه درست آن است که باید سنت را بازشناسی نمود و گره های بازدارنده آنرا بجای تقدیس و تقدیر, تقبیح نموده و دور انداخت. و باید دانست همه آنچه که امروز بنام سنت در هاله ای از تقدس قرار دارد, روزگاری همچون یک پدیده مدرن, نخست مطرود و نامطلوب تلقی می شده است. پس هیچ یافته ای به صرف مدرن بودن نمی بایست مورد بی مهری قرار گیرد, چرا که ممکن است روزگارانی بعد همچون یک سنت حسنه مورد پرستش قرار گیرد.
رازگو بلوچ – اردیبهشت 1378
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر