۱۳۸۷/۰۲/۱۵

بلوچ ها بنویسید! ( بلوچ ها, بي مكتوب ترين قوم)

بلوچ ها بي مكتوب ترين قوم - بقلم رازگو بلوچ
باعث تاسف است، هر بار كه درد بسيار مي شود، دل قلم مي جويد كه با آن فرياد كند. تجربه و علم با قلم ترويج داده مي شود. خاطره ها و تاريخ با قلم ثبت و ضبط مي شوند. تحقيق و تحليل و تفكرات با قلم رد و بدل مي شوند. با قلم است كه فرهنگ و ادب بوجود مي آيد و رشد مي كند. با قلم است كه طرح و نقشه و برنامه ها نوشته مي شوند. مردمي كه اهل قلم نباشند هيچ نخواهند شد.

بلوچ ها را ببينيد. يك زبان باستاني دارند، كه شايد قبل از فارسي دري سلطان بلامنازع زبانهاي ايراني بوده باشد. اما اولين فرهنگ لغت آن كمتر از صد سال است كه نوشته مي شود!
به كتاب هايي كه در مورد بلوچ هاست نگاه كنيد. اكثر شان سطحي، تكراري، غير مستند و غيرمدون است. هيچكدام شان هدفي را دنبال نمي كند و واضح است بصورت باري به هرجهتي نوشته شده اند. چرا كه اكثرا توسط غير بلوچ ها نوشته شده اند. غير بلوچ هايي كه به اين سرزمين آمده، با ديدن مهرباني و مهمان نوازي و سادگي اين قوم تحت تاثير قرار گرفته و دست به قلم برده اند. اين جا سرزمين سوژه هاي ناب است براي آنان كه ذوقي دارند و قلمي در دست. اما درد و حس وحال بلوچ را غايت و عمقي است كه يك غير بلوچ نمي تواند خود را شريك آن سازد.

آن ها از خاطره هاي خود نوشته اند و يافته هاي عيني شان كه بر حسب تصادف مي ديده اند. هرجا كه مهمان شده ذكر خير آن نموده و هرچه ازرجز خواني و برتري اين طايفه و آن طايفه شنيده ، آنرا مكتوب كرده اند. گاه براي دلخوشي ميزبان راست و افسانه را بهم آميخته و از ويژگي هايي كه ديگر اكنون سم و مخدر است براي بلوچ، با آب و تاب مي گويند.

فيلم سازان نيز همينگونه رفتار نموده ند. آنجا كه نديدن و نشناختن باشد، حتي اگر نگاه انساني و دردمند مجيد مجيدي پشتوانه كار است، نتيجه اش " بدوك" بوده و يا از پختگي مسعود كيميايي هم چيزي جز " بلوچ" بر نخواهد آمد كه هر دو هيچ گونه سنخيتي با درد، مشكل و وضع و حال بلوچ ندارند.
البته هيچ گناهي بر آنان مترتب نيست؛ در عصر تحقيق و مطالعه، وقتيكه نوشته هايي مدون موجود نباشد، يك نويسنده، فيلم ساز به نيت خير هم كه وارد شود چيزي از موضوع دستگيرش نخواهد شد. ريشه سوء تفاهمات و كج فهمي آنان را بايد در ضعف فرهنگ مكتوب بلوچ دانست.

وقتي كه بار حفظ همه فرهنگ و تاريخ و موسيقي و شعر وادب و فولكلور و علم و تجربه و اعتقادات يك جامعه را فقط و فقط سينه نسل هاي گذشته بدوش بكشد، نتيجه اش همين خواهد شد كه مي بينيد.

بايد گفت تنبلي و بي حوصلگي دانايان اين قوم و عادت نكردن به نوشتن و احساس راحتي مفرط با گفتن و گفتن صرف، جامعه بشري را از درك و شناخت فرهنگ آنان محروم ساخته است. نوشتن تحقيق مي خواهد، حرف حساب مي خواهد، مطالعه مي خواهد، انديشه متعادل و فكر منطقي مي خواهد. ارائه مستندات مي خواهد. نوشتن انتقاد پذيري مي خواهد. بلوچ براي اينها عادت نكرده است و گويا هنوز هم برايش سخت است كه از بند اين عادت بازدارنده ومخرب دست بردارد.

به وب سايت ها و وبلاگهاي بلوچي نگاه كنيد. حتي سايت هاي وزيني چون " پيام بلوچ" و " بلوچ آكادميست" نيز نتوانسته اند ستون نظراتي پربار داشته باشند. اين در حالي است كه حتي يادداشتهاي بي سرو ته و كپي شده اين و آن نيز در وبلاگهاي ايراني گاه تا بيش از صد نظر به ازاء هرنوشته دارند.
بحث و چالش مكتوب براي بلوچ چندش آور است. او راحت تر است كه بي حساب و كتاب و بي مسئوليت حرف بزند. پس بديهي است كه فكر شفاهي به مذاق او بيشتر از دردسر نوشتن خوش مي آيد. نه فقط براي كم سواد روستايي، كه حتي براي رهبران اجتماعي، درسخواندگان، اهل مطالعه و قلم، خارج نشينان و دنيا ديدگان بلوچ نيز قصه همين است.
بنويسيد! اي بلوچ ها بنويسيد. شما ناگفته هاي بسياري داريد. كتاب و مقاله بنويسيد، به وبلا گ ها و نوشته هاي ديگران نظر بدهيد. بحث مكتوب بكنيد. عادت كنيد به نوشتن تا هم فكرتان پايدار و ماندگار بماند و هم پختگي و مسئوليت پذيري بيشتر در انديشه تان راه بيابد. رازگو بلوچ – ارديبهشت 1387

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز
با شما موافقم باید نوشت و نوشت نه تنها تاریخ و فرهنگ وافسانه ها بلکه حتی فرهنگ کوچه هایمان! را.میشود هزاران مثنوی نوشت از ناگفته هاو نانوشته هامان.تو میگویی بلوچ بنویس ولی من میگویم فعلا ما در بند قبیله اییم نه چیزی به نام بلوچ.بگذر از ارتباطات اجتماعی و ازدواج ها و تبادلات فرهنگی خارج قبیله ای مان و رسانه سراسری مان.ماآنقدر از هم دور بوده ایم که حتی زبان گفتاریمان از بشاگرد تا نیکشهر و از انجا تا لاشار وایرانشهروسرحدبرای همدیگر سخت قابل فهم است . برادر ما هویت مشترک نداریم و و ابزارش را هم سراغ نگرفته ایم ببین در دنیای مجازی باز هم ما بی خانه و کاشانه ایم(سری به گروه های اجتماعی درYahoo,msn, facebook,paltalk,.....
بزنید)و شاید نا امیدانه به این نکته برسید که نوشتن که هیچ ما باید از خواندن شروع کنیم،خواندن یافته ها و تجربیات انسا ن های دیگر و خواندن انچه که دیگران در مورد ما نوشته اند. از سوی دیگر میدانی عزیز ما از ریسمان سیاه و سفید هم میترسیم!حتی از شکل عجیب و غریب و متفاوت صفحه نظر خواهی شما!

ناشناس گفت...

از دلسوزی تان ممنونم. فقط در مورد نکته آخرتان در خصوص صفحه نظر دهی عرض کنم که این شکل مربوط به وبلاگهای blogger )blogspot)که متعلق به شرکت گوگل بوده و بزرگترین سویس دهنده وبلاگ در جهان می باشد. تفاوت ناشی از ان است که فارسی نویس ها اکثرا از قالب های ایرانی به ویژه blogfa , blogsky , persianblog استفاده می کنند و لی این قالب جهانی و جامع تر است.
ضمنا در حین کا با آن شما بهتر است در " انتخاب یک هویت" گزینه سوم را انتخاب کنید تا نام و وبلاگتان قابل معرفی باشد.

غروب کاجو (هیت قصرقند)

غروب کاجو (هیت قصرقند)