۱۳۸۷/۰۲/۱۷

باز هم: بلوچ ها چرا نمی نویسید!

کتابی خوانده بوده ام بنام " روانشناسی تنبلی". این کتاب پس از مقدمه فصل اول, از خوانندگان می خواهد کتاب را بسته و برخیزند و کارهای عقب افتاده ناشی از تنبلی شان را لیست برداری کنند. سیس قدری توضیحات جانبی دیگر داده و فصل اول به پایان می رسد.

در ابتدای فصل دوم می پرسد بگوئید آیا برخاسته اید و لیستتان را تهیه کرده اید یاخیر؟ و می گوید که اگر این طور است خدا را شکر شما اولین گام عملی را در رفع تنبلی برداشته اید. اما اگر خیر و شما همچنان نشسته و مشغول خواندن کتابید, بد به حالتان! با این وضع مطالعه صد کتاب دیگر نیز به حالتان تاثیری نخواهد کرد. و باز هم مصرانه می خواهد که فورا کتاب را کناری گذاشته و قلم و کاغذ بردارید و جدولی از کارهای معوقه تان تهیه کنید.

حالا حکایت ماست و قصه ننوشتن بلوچها. نشر مطلب قبلی مان در مورد دست به قلم نبودن (و دست به کیبرد نبودن) اکثریت بلوچ ها واقعیت تلخ تری نشان میدهد. اگر توهین نباشد اجازه بدهید بگویم: تنبلی و بی انگیزگی همه جانبه آنها ( از شما که استثناء هستید فاکتور گرفتیم)!

به برکت لینک دادن یکی دو سایت پرطرفداربه مطلب قبلی مورد بحث (بلوچ ها بنویسید!), آمار بازدید کنندگان مان دو سه برابر شده است؛ تا این لحظه حدود 180 بازدید در عرض یک و نیم روز. خدا بدهد برکت!
اما اما دریغ از چند کلمه ناقابل نظرات عزیزان در لینک نظرات! از مجموع 180 نفر فقط 2 نفر !!! دو کلمه در ستون نظرات به یادگار گذاشته اند!

گیریم که نظر دادن از نوع مکتوب سخت است. فکر کردن و فسفر سوزاندن و دود چراغ خوردن و انگشتان ظریف و ناز را به کلید های زمخت کیبرد سائیدن و خلاصه رنج بردن در این سال سی می طلبد! اما شرکت در نظر سنجی چهار گزینه ای مان که فقط یک کلیک ساده چند ثانیه ای می خواهد و بس. فقط 7 نفر از 180 نفر آنجا نظر داده اند. بگیرید این موش لعنتی را و تقی بزنید توی گوشش و تمام! سخت است؟ وقت گیر است؟ این هم اندیشیدن می خواهد؟

در ایران هرگاه به بلوچ ها طعنه زده شود که عده باسوادهایان کم است, بلافاصله می گویند با سوادهای ما خارج از کشور هستند. بازدید کنندگانم را که چک می کنم بحمدالله پرچم های رنگارنگ کشورهای مختلف است که ردیف می شود. پس درست است. هستند, اما لابد آنقدر مامانی که...! نگویم بقیه اش را که اسباب شر می شود.

شاید هم هیپنوتیزم مانیتور و جادوی کلمات روی آن دست را از حرکت و مغز را از اندیشیدن باز می دارد و..., بی خیال!
ولی خدایی بنویسید, برای همه خوب است. نویسنده اگر هم نشوید, دیگری را به نوشتن تشویق کرده اید. همت کنید. نظر بدهید. بحث بکنید. تشویق کنید. اعتراض کنید. به هر حال یک کاری بکنید, به غیر از خواندن منفعلانه و وبگردی از روی عادت. توهین های نشسته را به حساب سادگی و صداقتم بگذارید.
رازگو بلوچ – اردیبهشت 1387

هیچ نظری موجود نیست:

غروب کاجو (هیت قصرقند)

غروب کاجو (هیت قصرقند)